ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام