همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر