عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...