عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده