ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را