شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد