دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را