میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی