هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
بر نیزۀ شقاوت این فتنهزادها
گیسوی توست، سلسلهجنبان بادها
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست