پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
چشمهچشمه میجوشد خون اطهرت اینجا
کور میکند شب را، برق خنجرت اینجا
کربلا به خون خود تپیدن است
جرعه جرعه مرگ را چشیدن است
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم