همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر