در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است