کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است