با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد