میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
دلی که الفت دیرینه با بلا دارد
همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد