میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
دلی که الفت دیرینه با بلا دارد
همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد