رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته