یادم آمد شب بیچتر وکلاهی
که به بارانی مرطوب خیابان
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان