وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست