رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم