این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
تمام همهمهها غرق در سکوت شدند
خروش گریۀ او شهر را تکان میداد