یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد