تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم