ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده