بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست