اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد
به سینۀ همه، آن شور دلبخواه بیفتد
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاکباز و امتحان پسداده میخواهد
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری