رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری