بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم