آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...