محمد فخارزاده

محمد فخارزاده اصالتاً اهل جهرم است. او مدرک کارشناسی‌ارشد مهندسی برق را از دانشگاه صنعتی شریف و دکترای این رشته را از دانشگاه واترلوی کانادا در ۲۰۰۸ م اخذ کرد و در همان سال برنده جایزه خوارزمی شد. پس از آن به تحقیقات علمی پرداخت که از آن به فوق دکتری یاد می‌کنند. او بیش از ۸۰ مقاله تألیف کرده است و ۱۰ اختراع به ثبت رسانده است. فخارزاده استادیار گروه مهندسی برق و مدیر آزمایشگاه فناوری‌های پیشرفته دانشگاه صنعتی شریف بوده و اکنون معاونت فرهنگی و اجتماعی این دانشگاه را بر عهده دارد. او از علاقه‌مندان به ادبیات است و در کنار مشغله علمی به سرودن شعر نیز می‌پردازد.

محمد فخارزاده

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام اما هنوز کوفه‌ای از بی‌وفایی‌ام

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها

تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند این مرتبه با همتِ پستت ندهند

مرا بنویس باران، تا ببارم یکی از داغداران... تا ببارم

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام
اما هنوز کوفه‌ای از بی‌وفایی‌ام

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها

تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند

مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم