عطر بهار از سر کوه و کمر گذشت
پروانهوار آمد و پروانهتر گذشت
ای ماه، ای چراغ فروزان راه من
ای آشنای زمزمه و اشک و آه من
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
نور خدا گرفته فضاى مدینه را
تغییر داده حال و هواى مدینه را
این سجدهها لبالب چرت و كسالتاند
این قلبهای رفته حرا بیرسالتاند
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما