سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غمهای تو را لبخند فردایی نبود
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد
این سفر با کولهباری مختصر آغاز شد
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد