انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت
آمدی بام و در این خانه بوی گل گرفت
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد