به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات