تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
منم که شُهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند