هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود