پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را