زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمۀ حیات آمدهام
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است