شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی
تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی