جاریست چو باران عرق شرم به رویم
از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار