گل میکند لبخند تو مهمان که میآید
باز است آغوش تو سرگردان که میآید
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
مِنّی اِلَیْکِ... نامهای از غربت ایران
در سینه دارم حرفهایی با تو خواهرجان
مانند باران بود و بر دلها ترنّم داشت
مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت