چه صبحی؟ چه شامی؟ زمان از تو میگفت
چه جغرافیایی؟ جهان از تو میگفت
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی