از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم