سیدمحمدجواد شرافت | شعر هیأت

مسافر اُمُّ‌القُرا

از خاک می‌روم که از آیینه‌ها شوم
ها می‌روم از این منِ خاکی جدا شوم

شعر توحیدی

خاک باران خورده

غزل

صبح صادق

اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید
سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید

امام عصر علیه‌السلام

خاک باران خورده

غزل

کعبهٔ بهشت

روی تو برده رونق ماه تمام را
مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را

امام حسن عسکری علیه‌السلام

غزل

جاری استغاثه‌ها ای اشک!

جاری استغاثه‌ها ای اشک!
وقت بر گونه‌ها رها شدن است

مقاومت اسلامی

خاک باران خورده

غزل

مدینة النبی

شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد

مدینه

رباعی

لهجهٔ قرآنی

دنیا شنید آه نیستانی تو را
بر نیزه دید آینه‌گردانی تو را

امام حسین علیه‌السلام

خاک باران خورده

غزل

سرخی غروب

در سرخی غروب نشسته سپیده‌‌ات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده‌ات

حضرت قاسم علیه‌السلام

خاک باران خورده

غزل

آرزوی مادر

دویده‌ایم که همراه کاروان باشیم
رسیده‌ایم که در جمع عاشقان باشیم

جوانان حضرت زینب علیهاالسلام

مرثیه با شکوه

غزل

آه از یتیمی

رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی

حضرت رقیه علیهاالسلام

خاک باران خورده

چارپاره

بمانیم با علی

سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟

امام علی علیه‌السلام

برادرانه

مثنوی

فرش نفت و خون

با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشه‌پوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون می‌ایستید

شعر اعتراض

منا منهای بسیاران

قطعه

حسی کبوترانه

با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلال‌ترین کوثر آمدم

امام رضا علیه‌السلام

خاک باران خورده

ترکیب‌بند

خورشید بیت النور

ای سورۀ نامت، تفسیر أعطینا
زهراترین زینب، زینب‌ترین زهرا

حضرت معصومه علیهاالسلام

خاک باران خورده

غزل

هفتاد و دو بهشتی

پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچه‌ها گرفت

شهدا

خاک باران خورده

غزل

ای روح خدایی!

ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو

امام خمینی قدس‌سره

خاک باران خورده

غزل