کلیات صائب تبریزی

مبر به جای اطاعت به کار طاعت را
گران به خاطر مردم مکن عبادت را

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار...

صائب تبریزی

امام رضا علیه‌السلام

قصیده

عارفانى که از این رشته، سَرى یافته‌‏اند
بى‏‌خبر گشته ز خود تا خبرى یافته‌‏اند

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

از خویش برآورد تمنای تو ما را
سر داد به فردوس تماشای تو ما را

صائب تبریزی

شعر انتظار

غزل

حاصل عمرِ ز خود بی‌خبران آه بُوَد
هرکه از خویشتن آگاه شد، آگاه بود

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست
نیست در مصر، عزیزی که خریدار تو نیست...

صائب تبریزی

شعر انتظار

غزل

افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت

صائب تبریزی

ماه رمضان

غزل

یارب این جان‌های غربت‌دیده را فریاد رس
روح‌های گِل به رو مالیده را فریاد رس

صائب تبریزی

مناجات

غزل

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

صائب تبریزی

مناجات

غزل

ما ز سیر و دور گردون از خدا غافل شدیم
ما ز آب، از گردش این آسیا غافل شدیم...

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

چیست دانی عشق‌بازی؟ بی‌سخن گویا شدن
چشم پوشیدن ز غیر حق، به حق بینا شدن

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

به آهی می‌توان از خود برآوردن جهانی را
که یک رهبر به منزل می‌رساند کاروانی را...

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

یوسف شود آن‌کس که خریدار تو باشد
عیسی شود آن خسته که بیمار تو باشد

صائب تبریزی

شعر انتظار

غزل

در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالی‌ست جای تو

صائب تبریزی

شعر توحیدی

غزل

سلطان ابوالحسن، علی موسی، آن‌که هست
گلْ‌میخِ آستانهٔ او ماه و آفتاب

صائب تبریزی

امام رضا علیه‌السلام

قصیده

گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان تو را جویم
نمی‌دانم تو را ای یار هر جایی، کجا جویم؟...

صائب تبریزی

مناجات

غزل

گرچه با کوه گران‌سنگ گناه آمده‌ایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمده‌ایم

صائب تبریزی

مناجات

غزل

گر به اخلاص، رخ خود به زمین سایی صبح
روشن از خانه چو خورشید برون آیی صبح

صائب تبریزی

شعر تعلیمی

غزل

حقوق بی‌بشر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد
فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد

تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش
لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش

تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را
بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را

تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن
زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن

تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی
و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی

چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها
چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها

چه شاخه‌ها تبر شود، چه زیرها زبَر شود
که سازمان بی‌ملل حقوق بی‌بشر شود!

دوباره از خیانت سران خودفروخته
هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته

سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف
منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف

درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان
شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان

قیام آدمیّت و خروش دینی است این
صدای پای زئران اربعینی است این

ورای این حصارها و سیمِ خاردارها
طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها

به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند
طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند

یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟
به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت

مهدی جهاندار

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

نغمه مستشارنظامی

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

رضا خورشیدی‌فرد

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

سیدمحمدجواد شرافت

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

سیدمحمدرضا یعقوبی‌آل

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

جواد محمدزمانی

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

مهدی جهاندار

مرگ بر تازیانه‌ها
تازیانه‌های بی‌امان، به گرده‌های بی‌گناه بردگان

محمدمهدی سیار

شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم

سعید بیابانکی

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها
پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها

علی‌اکبر لطیفیان

ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما

سیدمحمدعلی ریاضی‌یزدی

پر کن دوباره کیل مرا، ایّها العزیز!
دست من و نگاه شما، ایّها العزیز!

مریم سقلاطونی

دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد
كز احترام علی كعبه محترم گردد

محمدعلی مجاهدی

کلیات صائب تبریزی

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

مرگ بر تازیانه‌ها تازیانه‌های بی‌امان، به گرده‌های بی‌گناه بردگان

شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها

ای حرمت قبلۀ حاجات ما یاد تو تسبیح و مناجات ما

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

مرگ بر تازیانه‌ها
تازیانه‌های بی‌امان، به گرده‌های بی‌گناه بردگان

شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها
پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها

ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما