شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اذان عشق

وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست

بی‌شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد
رو می‌کنم به قبلۀ سرخی که راه توست

هر صبح با اذان علی‌اکبرِ تو عشق،
تکرار می‌شود که بگوید پگاه توست

هر روز و شب به خاک شما سجده می‌برم
خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست

«خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار»
تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست

این شعله‌ها که در نفس باد می‌دود
گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست

طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز
چشم‌انتظار بیرق سبز نگاه توست