شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

به رسم تماشا

روزی که پا به عرش معلا گذاشتی!
بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی

در هیئت کنیزی اولاد فاطمه
این‌گونه پا به خانهٔ مولا گذاشتی

می‌ریخت از نگاه تو احساس مادری
مرهم به زخم زینب کبری گذاشتی

«مولا صدا بزن، نه برادر! حسین را...»
این جمله را تو بر لب سقا گذاشتی

در کربلا برای دل سنگ کوفیان
چار آینه به رسم تماشا گذاشتی

با تو بقیع داغ دلش تازه شد که تو
پا جای پای غربت زهرا گذاشتی

پیش از تو نوحه، شور حماسی نمی‌گرفت
رسم خوشی‌ست آنچه که بر جا گذاشتی

از خوان نوحه‌خوانی تو آب می‌خورد
چشمان خیس ما که بر آن پا گذاشتی