شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

جهان ایستاده است

ای خوش‌مسیر برکه!...قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیده‌ست کاروان

پیغام بازگشت بده هر که رفته را
لختی درنگ کن که بیایند ماندگان

لختی درنگ کن که جهان ایستاده است
بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان

وقتش شده‌ست برکۀ کم آبِ دوردست!
کم‌کم رسد تلاطم موجت به بیکران

تصویر دست کیست در آیینه‌ات؟ ببین!
این دست‌ها رسانده زمین را به آسمان

دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد
دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!