شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

قسم به عدل علی...

گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان هم‌صدا و هم‌قسمیم

گمان مبر که به کنجی نشسته خاموشیم
قسم به عدل علی، تیغ بر سر ستمیم

به روز جنگ جمل با علی هم‌آواییم
به دشت کرب‌وبلا با حسین هم‌قدمیم

هماره رخت عزای حسین بر تن ماست
هماره منتقمیم و هماره پشت همیم
::
فقط به نام تو لبیک گفته‌ایم آقا!
هماره زیر همین بیرق و همین علمیم