شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مرور کن ای اشک

گرفته بوی شهادت شب وفاتش را
بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را

مورخان بنوشتند با سرشک یتیم
هجوم درد به سرتاسر حیاتش را

سه‌سال شعب ابی‌طالب و شکنجه و بعد
چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را

چه سنگ‌ها که بر آیینهٔ وجودش خورد
چه طعنه‌ها که ابوجهل زد صفاتش را

برای غارت جانش قریش خنجر بست
ولی خدای علی خواسته نجاتش را

دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما
ندید سبزیِ باران معجزاتش را

حرا شروع رسالت، غدیر خم پایان
ادا نمود تمامیِ واجباتش را

و بعد غیر علی هر که رفت در محراب
شنید نعرهٔ لا تقربوا الصلاتش را